به گزارش مشرق، انقلاب اسلامی دستاوردهای شگرفی را برای مردم ایران به ارمغان آورد؛ دستاوردهایی که حتی ذکر و مرقوم کردن آنها نیز مثنوی هفتادمن کاغذ میطلبد چه رسد به تشریح و تفصیل آنها. اما شاید مهمترین دستاورد انقلاب اسلامی، تقویت روحیه عزت و غرور ملی در میان ایرانیان بود. به تعبیر نغز رهبر انقلاب، دمیدن روح عزت ملی در کالبد کشور از خطوط اصلی در سیره و منش امام راحل به عنوان بنیانگذار انقلاب اسلامی است؛ با همین عزت و غرور ملی حاصل شده به برکت انقلاب است که ما ایرانیان طی بیش از ۴ دهه اخیر به رغم انواع و اقسام عداوتها و قساوتها و کارشکنیهای ریز و درشت مستکبران و اذنابشان، سرافرازانه به سمت قله در حرکتیم و آنچنان از استحکام درونی برخورداریم که حتی فکر تعدی به استقلال حاکمیتی و تمامیت ارضی ما به ذهن شیطانصفتان متجاوز عالم خطور نمیکند.
گزاره فوقالذکر، ذهنی و انتزاعی و شعاری نیست بلکه مابهازای بیرونی و عینی دارد. مصادیق گزاره مبتنی بر عظمت ایران اسلامی از حیث استقلال و عزت ملی آنچنان متکثر و متعدد است که قطعاً در این وجیزه نمیگنجد اما با توجه به آنکه در آستانه ۱۲ شهریور روز ملی مبارزه با استعمار انگلیس هستیم، بد نیست نگاهی تطبیقی داشته باشیم به نوع و رویکرد دو نظام سیاسی مستقر در ایران در مواجهه با رژیم استعمارگر انگلیس طی حدود ۹۰ سال اخیر.
پیش از ورود به بحث، ذکر این نکته ضروری است که ایران هیچگاه در تاریخ خود حتی در دوران سلطنت شاهان فرومایه و وابسته سلسلههای قاجار و پهلوی، مستعمره نبوده است و این مهم تنها به واسطه اقتدار و هوشیاری نهاد روحانیت و تبعیت مردم از علمای دین و غیرت اسلامی و ملی مردم ایران زمین حاصل شده است. اما به هر حال در دوران قاجار و پهلوی، خسارتهای فراوانی از ناحیه قدرتهای استعماری به ایران و مردم ایران وارد شده است.
رضاخان میرپنج؛ عامل انگلیس برای چپاول ایران
در این میان، شاید هیچ دورهای در تاریخ ما، خسارت بارتر از دوران حدوداً ۲۰ ساله حکومت رضاخان میرپنج از حیث صدمات وارده از ناحیه رژیم استعماری انگلیس نباشد. در اینکه رضاخان مهره انگلیسیها بود و به واسطه انگلیسیها در ایران به قدرت رسید هیچگونه تردیدی وجود ندارد و همه تاریخ خوانها و تاریخ پژوهان حتی عناصر سمپات به رژیم پهلوی نیز بر این گزاره صحه میگذارند؛ با نگاهی اجمالی به تحولات مرتبط با ۲ دهه ابتدایی قرن ۲۰ یعنی از سال ۱۹۰۰ تا ۱۹۲۰ میلادی از جمله: قرارداد ۱۹۰۷ میان انگلیس و روسیه تزاری و تقسیم ایران به سه منطقه متمایز نفوذ اقتصادی روس، نفوذ اقتصادی انگلیس و منطقه بیطرف؛ قرارداد ۱۹۱۵؛ قرارداد ۱۹۱۹ وثوقالدوله با انگلیسیها و انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ در روسیه؛ آشکار میگردد که انگلیسیها به ایجاد یک دیکتاتوری مخوف نظامی در ایران با عاملیت یک مهره بیسواد و طماع و سفاک با خصوصیات رضاخان میرپنج نیازی انکارناپذیر داشتند؛ در واقع از مجموع اتفاقات دو دهه ابتدایی قرن ۲۰، یک نتیجه حاصل شد و آن یکه تازی انگلیس در ایران و نیاز این استعمارگر پیر به سفت کردن جای پای خود در کشور ما از طریق عنصری در قامت و هیبت رضاخان بود.
رضاخان در نتیجه کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ با نقشه ژنرال مکار انگلیسی یعنی «آیرون ساید» و با مشارکت عنصر خائنی به نام «سید ضیاءالدین طباطبایی»، قدرت را در ایران به دست گرفت و پس از حدود ۵ سال سردارسپهی، با تغییر سلسله پادشاهی در ایران از قاجار به پهلوی، در سال ۱۳۰۴ شمسی ردای انگلیسدوز رضاشاهی را به تن کرد و سرسلسله رژیمی سراسر فاسد به نام پهلوی در ایران شد.
انگلیسیها رضاخان را به سلطنت رساندند تا توسط این عنصر قلدر و سفاک در قبال مردم و نخبگان ایران اما مطیع و چاکر در برابر خودشان، امیال و منویاتشان را که در قرارداد شبه استعماری ۱۹۱۹ با وثوقالدوله ترسیم کرده بودند و به واسطه هوشیاری و رادمردی مراجع و علمای دینی و نمایندگان مجلس ایران محقق نشده بود، به کرسی بنشانند؛ از جمله آنکه انگلیسیها به رضاخان تکلیف کردند تا شمار زیادی از مستشاران خارجی را در دستگاه نظامی و اداری ایران به کار بگیرد؛ مستشارانی که ضمن ارتکاب انواع و اقسام جنایتها در کشور ما و علیه مردم ما، از حقوق و مزایایی گزاف بهره میبردند و عملاً تسهیلگر منافع انگلیس در ایران بودند.
تکلیف دیگر انگلیسیها به رضاخان، راهاندازی راهآهن جنوب به شمال با استقراض کلان از خارج بود؛ راه آهنی که فقط جنبه نظامی و انتفاعی برای انگلیس داشت و انگلیسیها از طریق آن میخواستند ترابری نیروهای اشغالگر خود از جنوب به شمال ایران را برای درگیری احتمالی با قوای شوروی تسهیل و تسریع کنند. حال آنکه در همان زمان با همان بودجه صرف شده برای راه آهن جنوب به شمال که فقط جنبه انتفاعی و نظامی برای انگلیسیها داشت میشد راه آهن شرق به غرب ایران را برای ترانزیت کالا و تجارت میان هندوستان تا کرانه مدیترانه راهاندازی کرد و به رونق اقتصادی کشور از این طریق کمک کرد.
یکی دیگر از تکالیف انگلیسیها به رضاخان، تجهیز ارتش ایران با صرف بودجههای عاریهای و استقراضی و به کارگیری مستشاران خارجی در این ارتش بود. البته در نگاه اول، تجهیز ارتش یک کشور برای دفاع از مرزها و تأمین امنیت مردم، امری ضروری و مستحسن است اما مشروط به آنکه این ارتش اتکای بومی و ملی و هویتی داشته باشد و به فلسفه وجودی خود یعنی حفظ و حراست از مرزهای کشور و تأمین امنیت مردم ملزم باشد؛ حال آنکه ارتش انگلیسی رضاخان هیچکدام از این شروط و مولفهها را نداشت و صرفاً ارتشی وابسته به خارج بود که اولویتش نه تأمین امنیت مردم که تسهیل منافع قدرتهای خارجی در ایران بود؛ گواه این امر وقایع دلخراش شهریور ۱۳۲۰ در ایران و اشغال کشور ما توسط متفقین است؛ تورق صفحات تاریخ مرتبط با شهریور ۱۳۲۰ دل هر ایرانی غیرتمندی را به درد میآورد؛ ارتشی که رضاخان با صرف بودجههای کلان و به قیمت مقروض کردن چندین ساله دولت ایران تجهیز کرده بود، یک روز هم یارای مقابله با قوای اشغالگر متفقین و در رأس آنها انگلیسیهای متجاوز را نداشت و به محض رسیدن متجاوزان به مرزهای ایران، این ارتش پرخرج فروپاشید و فرمانده کل آن یعنی رضاخان میرپنج به دستور ارابابان انگلیسیاش از سلطنت خلع و در نهایت خفت و خواری به تبعیدگاه گسیل داشته شد. در همان شهریور سیاه ۱۳۲۰ مردم ایران نیز در شرایطی که در نتیجه بیکفایتی حکومت رضاشاه، از تأمین مایحتاج و ارزاق ضروری خود ناتوان بودند، امنیت خود را هم توسط نیروهای متجاوز انگلیسی به یغما رفته میدیدند و نگران تعدی نیروهای متجاوز انگلیسی به نوامیس خود بودند.
در همان شهریور ۱۳۲۰ یعنی قریب ۸۰ سال پیش در شرایطی که قوای متفقین با میدانداری نیروهای متجاوز انگلیسی، در راه اشغال ایران بودند، «سر ریدر بولارد» سفیر انگلیس در ایران، رضاخان مفلوک و حقیر را وادار کرد که بنادر و راه آهن ایران را در اختیار متجاوزان انگلیسی قرار دهد.
دُم روباه صفتان انگلیسی چگونه از کشور ما چیده شد؟
اما همانطور که در سطر بالا اشاره شد از شهریور سیاه ۱۳۲۰، حدود ۸۰ سال گذشته است و به برکت انقلاب اسلامی ایران، کشور و مردم ایران به چنان عظمت و شکوهی در باب عزت ملی و استقلال و اقتدار دفاعی دست یافتهاند که نه تنها دُم روباه صفتان انگلیسی از هرگونه مداخله گری در امور کشور ما برچیده شده است که در عرصههای مختلف رویارویی و هماوردی، انگلیسیهای خبیث توسط رادمردان ایران اسلامی تحقیر شدهاند.
تشریح و تبیین ظفرمندیهای ایران اسلامی بر انگلیس خبیث در عرصههای مختلف طی ۴۱ سال اخیر، بیتردید در یک نوشته ژورنالیستی نمیگنجد و تقریر مجلدات میطلبد اما به تعبیر مولانا «آب دریا را اگر نتوان کشید، پس به قدر تشنگی باید چشید»؛ شاید خوانش روایتی از تنها یک قطره دریای عزت و اقتدار ایران اسلامی در برابر روباه پیر استعمار یعنی انگلیس خبیث خالی از لطف نباشد؛ خوانشی که هر مخاطب منصف و بدون غرضی را به حقانیت و صلابت نظام جمهوری اسلامی در مقایسه با رژیمهای پیشین حاکم بر کشور معترف میگرداند؛ رژیمهایی که در برابر متجاوزان انگلیسی، خاک و مال و ناموس و شرافت مردم ایران را به راحتی آب خوردن تسلیم میکردند و مصداق اتمّ آنها هم رضاخان پهلوی بود.
سیلی به انگلیسیهای دزد!
همه چیز از یک شب نیمه مهتابی شروع شد؛ بامداد روز پنجشنبه ۱۳ تیرماه ۹۸، نیروهای انگلیسی در راستای کارزار فشار حداکثری رژیم آمریکا علیه مردم ایران اقدام به یک دزدی دریایی کردند و نفتکش «گریس ۱» که حامل ۲ میلیون بشکه نفت ایران بود را در داخل آبهای سرزمینی اسپانیا حوالی تنگه جبلالطارق به صورت غیرقانونی توقیف کردند.
چند روز پس از این دزدی دریایی آشکار انگلیسیها، یعنی در روز ۲۵ تیر ۹۸، رهبر انقلاب که به تأسی از امام راحل کشتیبان عزت و غرور دینی و ملی ما ایرانیان هستند، در دیدار ائمه جمعه سراسر کشور با معظمله، به این دزدی بزدلانه انگلیسیهای خبیث واکنش نشان دادند و فرمودند: «حالا انگلیس خبیث -که واقعاً خُبث او واضح است- دزدی دریایی میکند، کشتی ما را در واقع میدزدند؛ در واقع این دزدی است. حالا معمولاً رفتارشان این جوری است که جنایت را میکنند، به جنایت خودشان میخواهند یک قالب قانونی بدهند، یک چیزی هم درست میکنند که بله، علّتش این بوده؛ امّا واقع قضیّه همین است که یک دزدی دریایی است؛ دزدی دریایی هم میکنند که البتّه انشاءالله جمهوری اسلامی و عناصر مؤمن آن، این کارها را، این خباثتها را بیجواب نمیگذارند، در فرصت خود و جای خود پاسخ خواهند داد».
در ساعات پایانی روز جمعه ۲۸ تیر ۹۸ یعنی ۱۵ روز بعد از توقیف غیرقانونی نفتکش ایرانی در دریای مدیترانه و آبهای سرزمینی جبلالطارق توسط نیروی دریایی انگلیس و حدود ۷۲ ساعت پس از فرمایش مقام معظم رهبری مبنی بر بیجواب نماندن خباثت انگلیسیها در ماجرای دزدی دریاییشان، روابط عمومی نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اطلاعیهای اعلام کرد: عصر روز جمعه ۲۸ تیر ۹۸ یک فروند نفتکش انگلیسی با نام «stena impero» (استنا ایمپرو) هنگام عبور از تنگه هرمز به علت رعایت نکردن قوانین و مقررات بین المللی دریایی بنا به درخواست سازمان بنادر و دریانوردی استان هرمزگان، توسط یگان شناوری منطقه یکم نیروی دریایی سپاه توقیف شد. نفتکش مذکور پس از توقیف به ساحل هدایت و برای سیر مراحل قانونی و بررسیهای لازم تحویل سازمان بنادر و دریانوردی شد».
آری؛ انگلیسیها که زمانی به واسطه قدرت نیروی دریاییشان، آنقدر کشورگشایی و استعمارگری کرده بودند که معروف شده بود آفتاب در سرزمینشان هیچگاه غروب نمیکند؛ امروز کشتی متخلف خود را به دست فرزندان ولایتمدار ایران اسلامی مقتدر، توقیف شده میبینند؛ در ماجرای فوق، حتی ناوچه جنگی نیروی دریایی سلطنتی انگلیس -که «استنا ایمپرو» را اسکورت میکرد- علیرغم به پرواز درآوردن ۲ فروند بالگرد، در برابر قاطعیت و سرعت عمل تکاوران دریایی سپاه، از اقدام بیشتر بازماند. به عبارت دیگر، رژیمی که در دوران منحوس پهلوی و قاجار در این کشور دولت عوض میکرد و خاک کشور ما را میان خود و موتلفانش تقسیم میکرد، امروز در برابر قدرت فرزندان ایران اسلامی به زانو درآمده است و ناوهای جنگیاش در پهنه نیلگون تا ابد فارس، جرات تخلف و دست از پا خطا کردن ندارند؛ اگر این نامش عزت و غرور ملی نیست، پس عزت و غرور را چه باید معنا کرد؟
فراموش نکنیم زمانی سفرای انگلیس در کشور ما به شخص اول مملکت ما امر و نهی میکردند؛ ماجرای اوامر «سر ریدر بولار» به «محمدعلی فروغی» از رجال پرآوازه دستگاه پهلوی و نخست وزیر پهلوی اول و دوم، به کرات در کتب تاریخی قید شده است؛ اما امروز وقتی «رابرت مکایر» سفیر انگلیس در ایران در اقدامی مغایر با مفاد کنوانسیون ۱۹۶۱ وین و اصول روابط دیپلماتیک در یک تجمع غیرقانونی در تهران حاضر میشود و اقدام به فیلمبرداری از تجمعکنندگانِ در حال سر دادن شعارهای ساختارشکنانه میکند، به گونهای با او برخورد میشود که جناب سفیر نیاز به تعویض لباس نجس شده پیدا میکند و دولت متبوعش نیز به واسطه تخلف او، از دولت ایران عذرخواهی میکند.